سلامی دوباره به خودمان!
دوباره اومدم سرکار البته الان حدود چهارماه و اندی میشه که مامان دوباره می ره سرکار و روهان خان مهد کودک و سیندختم مدرسه کلاس دوم دبستان و همسر مهربان هم مثل همیشه... اما برای من تنها اومدن سرکار نیست وقتی سرم رو برگردوندم دیدم وای چقدر برای خودم بار اضافه درست کردم ام! وای چقدر از خودم و از خودهایم دور شده ام!! الان احساس دوگانه ای دارم از طرفی دلم بودن در خانه و مادری کردن به صورت تمام وقت را می خواهد و از طرفی بعد از 5 سال درس خواندن دلم نمی آید. اما امروز بعد از تمام تلاش ها و در و دیوار خوردن ها تصمیم گرفتم دستم را به دستان حضرت مادر بسپارم... من نمی توانم، ضعیفم، نا توانم اما شما حضرت مادر شما اصلا در قالب زمینی نمی گنجید، د...